"تقدیم به او که رویای بی شکل زندگیم بود "
"دوباره تنها شدم"
دیشب
در انزوای این اتاق خاموش
پا به پای نبودنت بایدم
ای کاش می دانستی
من بی تو
روزی هزاربار
در بیداریم می میرم
آخر گلم
چگونه صدایت زنم؟
:وقتی
در جایی دورتر از
افق های سرد فاصله
رهایم کردی
نه عزیزکم
تقصیر از تو نیست
:این حکایت همیشگی
طعم تلخ واقعیتی ست
:که
تقدیر من رقم زده
پس بروپرنده ی نیاز من
.....برو
من برای همیشه
در کنار رویای توخواهم ماند
مطمن باش
هنوز هم
عزیز همه ی لحظه های منی
"عزیزکم. تکرار یاد تو تکراری نیست هر بار نوشتن از تو اتفاق تازه ایست "
اول شخص شعر خدا پشت پناه خودت و همه ی بی انصافیت
دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را
- به میهمانی گل های باغ می آورد
وگیسوان بلندش را
- به بادها می داد
و دست های سپیدش را
- به آب می بخشید
دلم برای کسی تنگ است
که آن دونرگس جادو را
- به عمق آبی دریای واژگون می دوخت
و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم می سوخت
ومهربانی خود را
- نثار من می کرد
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال
و در جنوب ترین جنوب
- در همه حال
همیشه در همه جا
- آه با که بتوان گفت
که بود با من و
- پیوسته نیز بی من بود
و کار من ز فراقش فغان و شیون بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی ...
- دگر کافی است .
یادم که میآد ...
اشکام در میاد..
میدونی چرا؟؟؟؟؟
آخه چه رویاهایی با یادش ساخته بودم..
ولی..
گویند خدا همیشه با ماست ای غم نکند توهم خدایی
بی خیال بابا هنوز خدا هست .زندگی هست.