آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

اینجا درست زیر پای آسمان است…

اینجا
خورشید که می آید
صبح می شود
به همین سادگی!
آدم ها می آیند و می روند
و خورشید که می رود
شب می شود
همه می میرند انگار!

(ساعت خواب و بیداری‌ ِ آدمها
مثل دنیای کوچک من نیست )

اینجا
همه دروغ می گویند
همه نگاه ها ازآدم فرار می کنند
و من از دروغگو ها متنفرم

اینجا
نگاه ها فرسوده اند
هوا سرد نیست
سنگین است
(چقدر هضم هوای سنگین سخت است!)

اینجا
همه با هم قهرند انگار
و انتظار تنها وجه تفاهم آدم ها ست

اینجا
همه منتظرند
همه منتظریم
اینجا درست زیر پای آسمان است…

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد