جواب شعر کوچه ((بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ..... )) از کوچه زیبای تو امروز گذشتم
دیدم که همان عاشق و معشوقه پرستم
یک لحظه به یاد تو از آن کوچه گذشتم
دیدم که زسر تا بقدم شوق و امیدم
هر چند گل از خرمن عشق تو نچیدم
آن شور جوانی نرود از یاد ای راحت و آرام
دل من خانه ات آباد
با یاد رخت این دل افسرده شود شاد
هرگز نشود مهر تو ای شوخ فراموش
کی آتش عشق تو شود یکسره خاموش
هر جا که نشستم سخن از عشق تو گفتم
با اشک جگر سوز دل سخت تو سفتم
خاک ره این کوچه به خار مژه رفتم دل می تپد
یادمه اولین روز گونه هامو تر کردی
وقتی دیدی دیوونم حرفامو باور کردی
خیالت راحت شد که بی تو میمیرم
محبتو از اون وقت کمتر و کمتر کردی
گفته بودی با منی حتی اگه نباشم
کلاغ خبر میاره شبو با کی سر کردی
تو دوسم نداشتی این از چشمات می بارید
نمی دونم شعرامو واسه چی از بر کردی
از هر جا می گذشتی گل به پاهات می ریختم
تو به جاش تو قلبم هزار تا خار می کردی
راستی چرا چنین می کردی...
حتی به وبلاگم هم سر نمی زنی....!!!
چرا ؟!!!