آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

آنشرلی من همون آنشرلی خواهد بود....بوده و هست

آنه ! تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت ،
وقتی روشنی چشمهایت ،
در پشت پرده های مه آلود اندوه ، پنهان بود.
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات ،
از تنهایی معصومانه دستهایت ،
آیا می دانی که در هجوم دردها و غم هایت ،
و در گیر و دار ملال آور دوران زنگی ات ،
حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود ؟
آنه ! اکنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری ،
در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی ،
و آینک آنه ! شکفتن و سبز شدن در انتظار توست ، در انتظار توست.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد