آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

آنشرلی نمی آیی؟؟؟؟؟؟

هر صبح طلوعی است برانتظار فرداهای من.

قاصدک خوش خبرم روزهاست که نیامده و من در پشت پنجره ی تنهایی تو را می خوانم

خواهم ماند...تنها در انتظار تو .چرا در برگ تنهایی ام برایت نوشتم؟؟؟

نمیدانم شاید روزی خواهی آمد ....میدانم از این رو گریان نمی مانم.

برای ورودت سبد سبد گل های انتظار به پیشوازت میفرستم .

شاید.....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد