یگانه ی من......
نگاه تو، سلام تو، مرا حیات می دهد
وز اینهمه سرابها مرا نجات می دهد

تو انجماد سینه را به یک کرشمه آب کن
دو چشم عاشق مرا به ناز خود به خواب کن

لبی گشا، سخن بگو، بگو دل تو راضی است
بخند نازنین من که و قت عشق بازی است

دو چشم من نشسته باز،به انتظار روی تو
نماز شکر دارد آن خم سیاه موی تو

منو تو و سکوت و حس،چه عاشقانه می شویم
بخاطر سکوتمان شوک ترانه می شویم

درون چشمهای تو، هزارها ترانه است
برای دیدینت، همه ترانه ها، بهانه است

بهانه است شعر من، چنین بهانه کافیست؟
لبی گشا سخن بگو، بگو دل تو راضی است