۱
عدسی دوربین دایره ای کامل است
تا همه را با هم بغل کنم.
همه ایستادند تا رو به سال های نیامده، لبخند بزنند.
روشنی ترکید
اتاق خیس شد
۲
ما زیر برق چشمان پرستاره تو ایستادیم
تا عکس بگیریم و مهربان بودیم
من لباسم طلایی بود
کسی پیراهنی به رنگ بنفشه داشت
و سرش را روی شانه ام خم کرد تا مهربان باشیم
ما در نور حل شدیم وقتی روشنی شکفت و چشمان تو خندیدند
یکی هم نیامده بود. اسمش به یادم نیست.
کسی هم یکسره می گفت:
چرا چراغ ها امشب این همه کم نور است؟
۳
ایستادیم. عکس گرفتیم
زیر باران ها و هلهله ها
عکس من نیفتاده است.
تو نیامده بودی
من سایه داشتم
در عکس، غایبم....