من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است
من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است
خیلی ها از من می پرسن که چرا ..
اینقدر نا امید..
اشک و باران
پارسال با او در زیر باران راه می رفتم.
امسال راه رفتن او را با مرد دیگری در زیر باران اشک هایم دیدم.
شاید باران پارسال اشکِ مرد دیگری بود . . . !
هوبرت
پنجشنبه 27 مرداد 1384 ساعت 09:55 ق.ظ
تا وقتی که با یاد کسی که رفته زندگی میکنی نمیتونی به دیگری دل ببندی
سلام
دقیقا نظرم با نظر قبلی هماهنگ
حداقل بگو منظورت از جواب شما باکیه!!!!!
بابای