آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است


دلم چه می تپد امشب
چه مست گشته نگاهم
چه پاک گشته نگاهش
چه سبز گشته جهانم

چه راه روشنی امشب
کشیده گشته در این دشت
سوار راه دل من
سوار راه دل ما

آهای همسفر من
سحر رسیده و وقت است
که بانک برآریم به پرواز

آهای همسفرانم
طلوع گشته و وقت است
که دل به عشق دهیم باز
نظرات 5 + ارسال نظر
محسن سه‌شنبه 1 شهریور 1384 ساعت 10:16 ق.ظ http://lcj.blogsky.com/

سلام جالب بود.خوشحال میشم به وبلاگ من سر بزنی موفق باشی

شمیم سه‌شنبه 1 شهریور 1384 ساعت 10:30 ق.ظ http://shamimeeshgh.blogsky.com

سلام
توی یادداشت قبلی(دوشنبه ۳۱ مرداد) یادم رفت بگم اگه مایلی می تونیم تبادل لینک کنیم
موفق باشی

احسان سه‌شنبه 1 شهریور 1384 ساعت 10:39 ق.ظ http://ehsan3.blogsky.com

با سلام احسان جان
وبلاگ خوب و قشنگ و پرباری داری.به ما هم سری بزن
اگر دوست داشتی بهم بگو تا تبادل لینک کنیم.
یا علی

نگار چهارشنبه 2 شهریور 1384 ساعت 03:14 ب.ظ

با این مردم هزار رنگ حرف از عشق میزنی؟

نگار چهارشنبه 2 شهریور 1384 ساعت 04:33 ب.ظ

واقعا فکر میکنی بشه سرنوشت را از سر نوشت؟ منکه فکر نمیکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد