آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

تقدیم به آنشرلی..

آغوش کمان
شده در این دل من
جلوه ی رنگی پیدا
نفسم از اثر خاطره اش
حبس شده
من در آغوش کمانی
که مرا در نگهش
کرده طلسم
بازی پرتوی خورشید
و غم اشک سپهر
گذر هفت جدا
رنگ دل گمشده
را می بینم
بغض من در خوش جشن شب
سی گل عشق ،
کودکان
چون شده قربانی این
شهر کبود
کشته از موشک نابودگر
جغد ستم
تا به ابد
بشکسته
رنگ این تیرگی جور زمان
نیست در آغوش کمان
فقط این هفت جدا
رنگ شب نور سپید
بازی پرتوی خورشید
و غم اشک سپهر است
که در این دل خود
می بینم
نظرات 3 + ارسال نظر
زیرو دوست چتی تو پنج‌شنبه 17 شهریور 1384 ساعت 11:07 ب.ظ

سلام
همیشه موفق و موید باشی ... آنشرلی را هم همیشه در خاطرت داشته باش ... با همان موهای قرمز رنگ و همان زبان شیرین

رزیتا جمعه 18 شهریور 1384 ساعت 03:10 ب.ظ http://asheghrozita.blogfa.com

سلام . مثل همیشه مطلبتان زیبا بود . خوش باشید

نگار جمعه 18 شهریور 1384 ساعت 06:55 ب.ظ

کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود اونوقت کسی نمیتونست دروغ بگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد