آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است


به جون خودم نمی خواستم بنویسم
ولی یکی بهم گفت بازم بنویس ......
منم گفتم چشم.....


سفر دلشدگی
تو مرا
باور کن
من که در
حس نیازم
سفر دلشدگی را
ز تو کردم
آغاز .
تو مرا
یاری کن
تا پر و بال
گشایم
به بلندای سپهر
تو مرا
جاری کن
همچو یک رود
به دور از
خطر فاصله ها
تو که
دریای منی
باز مرا
باور کن
نظرات 1 + ارسال نظر
مهشيد یکشنبه 27 شهریور 1384 ساعت 03:09 ب.ظ

اگر اينو از يه جاي ديگه گرفته بودمش
حتما براي خود ت مي فرستادم
اما حيف


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد