آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

بریز ای اشک ناکامی
بریز از بی سرانجامی
که نفرین دلی.قلبی شکسته
پس این بی سرانجامی نشسته
دلم رنجیده از زخم زبونها
به ظاهر مهربونی دیدن از نامهربونها















همه جا اشکم سرازیره و دل از زندگی سیره و دل انگار داره میمیره و میمیره ومیمیره و..
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد