آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

شب یلدا مبارک.....

من از مردم همین شهرم. همهء آدمای این شهرم دوست دارم . چون تقریبا هیچ کدومشونو نمیشناسم .
از آدم های بزرگ مجسمه ساختیم و دورش نرده کشیدیم ، اگر کسی حرفهای مجسمه هارو باور
کنه، باید بین خودشو مردم نرده بکشه !
                   من این حرف هارو باور کردم ،  اصلا باور کردنی هست ؟           
         
توانا بود هر که دانا بود  . واقعا ؟؟
من با همه غریبم ، با مجسمه ء آدمها - با آدمهای مجسمه .
آدم ها از دور دوست داشتنی ترن

شایدم خیالاتیمو میترسم با پیدا کردن دوست مجبور بشم از خیالبافی دست بردارم

اما اگر دو نفر به قیمت دوستی مجبور بشن تا اخر عمر بهم دیگه دروغ بگن  بهتره که در تنهایی بشینن و به چیز هایی فکر کنن که دوست دارن .
روز ها فکر کردن فایده نداره.  صدا و نور و شلوغی  مزاحم خیالبافی آدمه .
باید صبر کرد تا شب بشه .     
شبها ی روشن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد