آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است


" حلقه ی زر "

دخترک خنده کنان گفت که چیست

راز این حلقه ی زر؟

راز این حلقه که انگشت مرا این چنین تنگ گرفته است به بر

راز این حلقه که در چهر ه ی او ....

این همه تابش و درخشندگی است

مرد حیران شو و گفت :

حلقه خوشبختی ست , حلقه ی زندگی ست

همه گفتند: " مبارک باشد "

دخترک گفت: دریغا ! که مرا باز در معنی آن شک باشد

سالها رفت و شبی

زن افسرده نظر کرد بدان حلقه ی زر

دید در نقش فروزنده ی او

سالهایی که به امید وفای شوهر ...

به هدر رفته هدر

زن افسره نالید, که وای

وای ,این حلقه که در چهره ی او

باز هم تابش و درخشندگی است

حلقه ی بندگی و بردگی است!!!!


خوب , خوب نازنین من

نام تو مرا همیشه مست می کند

بهتر از شراب

بهتر از تمام شعر های ناب

نام تو گر چه بهترین سرود زندگی ست

من تو را به خلوت خدایی خیال خویش

بهترین , بهترین خطاب می کند!!


دلم چه می تپد امشب
چه مست گشته نگاهم
چه پاک گشته نگاهش
چه سبز گشته جهانم

چه راه روشنی امشب
کشیده گشته در این دشت
سوار راه دل من
سوار راه دل ما

آهای همسفر من
سحر رسیده و وقت است
که بانک برآریم به پرواز

آهای همسفرانم
طلوع گشته و وقت است
که دل به عشق دهیم باز