روزی که ناقوس عشق در این دیار نواختند
من به رسوایی به بند رخت این آسمان آویخته شدم
و فقط خدا فهمید که بی تو می میرم
و فقط خداست که می خواهد تا در اغوش تو صدای بالهای پرواز جبریئل را بشنوم
اگر خدا لایقم داند پروانه وار به دور شمع وجودت می چرخم
تا روزی که باور کنی زندگی ارزش خندیدن را دارد
خدمتگذار تو بودن افتخار من است
همیشه
امروز میخوام از خودم بگم...
راستش .....نمیدونم چی بنویسم ....
احسان هستم ۲۱ ساله از همدان ....
یه ذره کامپیوتر و انگلیسی میدونم.....
همین...در ضمن یه کوچولو هم شعر.....
It’s you whom I love you the most
It’s you for whom I care the most
My Love for you is true
And I know that’s yours is true, too
If you ask me I need you
the answer is Forever
If you ask me I’ll leave you
the answer is Never
If you ask me what I value, the answer is you
If you ask me if I love you, the answer is I Do
You’re the kindest person I have ever met
And loving you is something I won’t Ever regret
I would do anything to bring a smile to your face
It makes me happy just to be in the same place
You mean the world to me
Without you I don’t know where I’d be
So always remember that I love you
And I am always thinking of you
کاش می شد اشک را معنی کنیم
واژه این جمله را پیدا کنیم
کاش می شد همچو باران بی نشان
گریه ها را راهی دریا کنیم
کاش می شد زیر باران گریه کرد
روز تنهایی به دنیا خنده کرد
کاش می شد همچو باران و تگرگ
صورت صد برگ گل را تازه کرد
کاش می شد عشق را معنی کنیم
این سراب مرده را دریا کنیم
کاش می شد در میان موج وباد
ساحل گمگشته رو پیدا کنیم
خدای خوبم .............به نگاهت محتاجم
دلم می خواد دلهره های قلبمو بگیری.............
نمیدونی تو این روزا....تو این شبها چقدر صدات کردم............
...........نمیدونی دوباره چقدر بی قرارم....و چقدر دلتنگ او............